نقد علمی

نقد نظریات مطرح در اقتصاد ایران

نقد علمی

نقد نظریات مطرح در اقتصاد ایران

اهداف:
1- شناسایی نظریات مطرح شده در حوزۀ اقتصاد ایران
2- ارزیابی علمی این نظریات
3- امتیاز دادن به نظریات و مؤلفین

خواهشمند است هر یک از خوانندگان محترم، در صورتی که کتاب و یا مقاله‌ای را می‌شناسند که نظریات جدی و قابل طرحی در خصوص اقتصاد ایران دارد، آدرس آن را از طریق "تماس با من" برای مدیریت سایت ارسال نمایند، تا در اولین فرصت به مطالعه و ارزیابی آن بپردازیم.

هر یک از دوستان جهت پیوستن به نویسندگان این سایت لازم است رزومۀ خود را به همراه نقد یک مقاله یا کتاب، از طریق "تماس با من"، به مدیریت سایت ارسال نمایند.

همچنین خوانندگان می‌توانند از طریق "تماس با من" نقدها و نظرهای خود را برای مدیریت سایت ارسال نمایند.

نویسندگان

۶ مطلب توسط «محمد علی براتی» ثبت شده است

نقد اقتصاد سیاسی سرمایه‌داری ایران، معتمدنژاد

سه شنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۷، ۰۳:۵۰ ب.ظ

رامین معتمدنژاد، انحصارها بر اقتصاد ایران چیره شده‌اند: اقتصاد سیاسی سرمایه‌داری ایران، لوموند دیپلماتیک، فوریه 2012.

https://ir.mondediplo.com/article1790.html

[از آنجا که این سایت فیلتر است، من متن مقاله را در آدرس زیر برای دوستان بارگذاری می‌کنم:

https://goo.gl/dnNw3X]

امتیاز: سادگی: 0/ رعایت منطق صوری: 0/ دقت علمی: 0/ نوآوری های علمی: 0.5/ امکان توسعه: 0/ موضوعیت ملی: 0.5/ قابلیت کاربرد: 0

 

این مقاله به واسطۀ دوست خوبم امیرحسین اصطباری به دستم رسید و از این بابت از وی بسیار سپاسگزارم.

به رسم نقدهای دیگر، نخست مقدمه‌ای در باب این مقاله بیاورم. گرچه این مقاله با هجمه‌هایی به اقتصاددانان ایرانی (به جهت تحلیل نادرست علت بحران‌های پی در پی اقتصاد ایران و نسبت نادرست به دولتی‌بودن آن) و اقتصاددانان جریان اصلی (به جهت درانداختنِ یک اتوپیای کاملاً خیالی از واقعیت اقتصادی) آغاز می‌شود، و این شائبه را به وجود می‌آورد که ایشان مخالف سرمایه‌داری باید باشند، به ویژه آنکه تعریف سرمایه‌داری را در بخش "جوهر و روابط اساسی نظام سرمایه‌داری" به طور کامل از مارکس اخذ می‌کند. اما به مرور در خلال بخش پایانی در می‌یابیم که ایشان با در انداختن یک دیدگاه تکاملی از سرمایه‌داری در ایران چه بسا از آن حمایت می‌کند: ما از سرمایه‌داری حکومتی دوران پهلوی به سرمایه‌داری اداری و بوروکراتیک در دوران «سازندگی» و سپس به سرمایه‌داری شبکه‌ای و انحصاری در دوران حاضر عبور کرده‌ایم که نهایتاً طبقه‌ای سرمایه‌دار مطابق تحلیل ماکس وبر با "«هضم‌کردن» و «نهادینه‌کردنِ» ارزش‌ها، روحیه و پیش‌آمادگی و منش‌های سرمایه‌دارانه"، که از قضا بر خلاف دیدگاه رایج، "اگرچه از حمایت‌های غیرعقلانی برخوردارند ... اما در عمل ناگزیر از اتخاذ روش‌هایی مبتنی بر عقلانیت صوریِ وبری" است، و مهمتر از آن "بر خلاف گذشته (تا پایان دهۀ 1370) که اشرافیت اقتصادی ایران به نهادهای مختلفِ اداری و دولتی وابسته بود، از نیمۀ دهۀ 1380" نه تنها از دولت استقلال یافته بلکه دولت به آن وابسته شده است، "چرا که هم به بخشی از آنها بدهکار است و هم نیازمند سرمایۀ اقتصادی آنهاست تا در عرصه‌های مختلف، همچون صنعت نفت، سرمایه‌گذاری کنند."

البته این مقاله به جهت دیدگاه متهورانه و جدیدِ خود کاملاً ارزشمند است، اما از حیث هدفی که فراپیشِ خود می‌نهد، یعنی داوریِ غیر ایدئولوژیک و واقع‌نگری، حداقل به میزان همان‌هایی که به آنها انگِ ایدئولوژیک‌بودن می‌زند، گرفتارِ دیدگاه ایدئولوژیک است، و این حقیقت را از ارزیابی گزینشی از اندیشه‌های نئوکلاسیک و به کار بردنِ انگِ "دیدگاه یگانه‌انگارِ" حاکم بر اقتصاددانان ایرانی که "علت بحران‌های پی‌درپی اقتصاد ایران را در «دولتی‌بودن» آن می‌جویند و یگانه راه خروج از آنها را گذار به «اقتصاد بازار» می‌دانند"، به سادگی می‌توان دریافت. حداقل سؤالی که در برابر این ادعا به ذهن من متبادر می‌شود این است که اولاً چرا نویسنده این اقتصاددانان را با آن سرمایه‌داری نوظهورِ معاصر نسبت نداده است؟ و از این حیث به جای منکوب کردنِ آنها، به نوعی آنها را (احتمالاً) تطهیر می‌کرد!؟ و ثانیاً چرا بخش مهم و البته نه کمتر تأثیرگذارِ اقتصاددانان ایرانی، یعنی نهادگرایان را نادیده می‌انگارد؟- گروهی که فرشِ دولتی‌شدن را در دهه‌های آغازینِ انقلاب پهن کرده بودند و حتی در دولت‌های پیشین به مَناصِبِ وزارت یا مشاورۀ اقتصادی رسیده بودند!- مطمئناً این رویکردِ گزینشی که بخشی را که دلخواه است می‌بیند و انتخاب و بزرگ می‌کند، و بخش دیگر را نادیده می‌انگارد، حداقل از یک دیدگاهِ ایدئولوژیک خبر می‌دهد.

بنابراین، حداقل به دلیل دو تناقضِ فوق میان ادعا و عملِ نویسنده، به نظر می‌رسد که پرداختن به جزئیات مفهومی و تحلیلی این مقاله چندان گرهی نمی‌گشاید. اما من در ادامه جهت تنویر افکار، سعی می‌کنم که از دو بُعدِ روش‌شناختی و محتوایی یک نقدِ مختصر و کلی بر مقالۀ حاضر داشته باشم.

  • محمد علی براتی

محمود سریع‌القلم1، زمستان 1379، چشم‌انداز جامعۀ مدنی در خاورمیانه: تحلیل موانع فرهنگی، ترجمۀ سعیده لطفیان2، فصلنامۀ بخارا

1- عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی

2- استادیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران

امتیاز: سادگی: 0/ رعایت منطق صوری: 0/ دقت علمی: 0.5/ نوآوری های علمی: 1/ امکان توسعه: 0/ موضوعیت ملی: 1/ قابلیت کاربرد: 0

 

1) پیشگفتار

به رغم حضور فعال آقای سریع‌القلم در انتشار کتب و مقالات فارسی و انجام مصاحبه‌ها و سخنرانی‌ها، مقالۀ حاضر به زبان انگلیسی نوشته شده است و همین امر موجب شده است که به سبب ترجمۀ سختِ خانم لطفیان، قدری مشکلاتِ کار دو چندان گردد. مسلماً بخشی از نمراتِ ضعیفِ این مقاله در خصوص "سادگی" و "رعایت منطق صوری"، به مترجم باز می‌گردد، اما بایستی مد نظر داشت که این مقاله در فصلنامه‌ای به چاپ رسیده که آقای سریع‌القلم خود سردبیر آن است، لذا به نوعی این ترجمه مورد تأیید ایشان نیز هست. اما از سوی دیگر، انتسابِ این نمراتِ پایین به نویسنده را می‌توان به بی‌توجهی یا کم‌توجهیِ او به انتقال مفاهیم و دستاوردهای علمی خود به فارسی‌زبانان نیز مرتبط دانست.

همچنین از سوی دیگر، شمولیتِ مقالاتِ ترجمه‌ای به دایرۀ متونِ علمیِ موردِ نقد، ما را قادر می‌سازد که به متونِ جدی‌ترِ علمی دسترسی پیدا نماییم. متأسفانه بسیاری از نویسندگانِ جدی ما- چه در خارج از کشور مانند آقای کاتوزیان و چه در داخل کشور همچون جناب سریع‌القلم- متونِ عمیق‌ترِ علمیِ خود را به زبان انگلیسی می‌نویسند و متون فارسیِ آنها عموماً محدود به مصاحبه و سخنرانی می‌شود که از کیفیتِ علمیِ پایین‌تری برخوردار است.

اما در این صورت بایستی کسری از امتیاز مقاله را به مترجم، به عنوان مشارکت‌کنندۀ مقاله، داد. این امر موجب می‌شود که مترجم هم سهم امتیازی خود را بابت ترجمۀ خوب یا بدِ خود دریافت نماید، و هم گروهی از اهل اندیشه که کمتر توانمند و یا راغب به خلق اندیشه‌اند، به ترجمۀ متون جدی‌تر و ممتازتر در خصوص ایران متمایل گردند.


  • محمد علی براتی

نقد "جامعۀ کوتاه‌مدت"، کاتوزیان

يكشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۷، ۰۱:۵۴ ب.ظ

محمدعلی همایون کاتوزیان1، آذر، دی و بهمن و اسفند 1387، جامعۀ کوتاه‌مدت: بررسی مشکلات توسعۀ سیاسی و اقتصادی بلندمدت در ایران، ترجمۀ عبدالله کوثری2، فصلنامۀ بخارا

1- عضو هیئت علمی مؤسسه شرق شناسی دانشگاه آکسفورد

2- کارشناس ارشد اقتصاد از دانشگاه شهید بهشتی، مترجم ادبیات آمریکای لاتین از انگلیسی به فارسی

امتیاز: سادگی: 1/ رعایت منطق صوری: 0.5/ دقت علمی: 0.5/ نوآوری های علمی: 1/ امکان توسعه: 0/ موضوعیت ملی: 1/ قابلیت کاربرد: 0

 

دکتر کاتوزیان دقیقاً در میانۀ دو انقلاب مشروطه و جمهوری اسلامی متولد شد: وی در حدود 35 سال پس از انقلاب مشروطه، 15 سال پس از تاج‌گذاری رضاشاه و نزدیک به سه ماه پس از تبعیدشدن رضاشاه و تاج‌گذاری محمدرضا، در تهران چشم به جهان گشود. دقیقاً 9 سال پس از تولدِ او، صنعت نفت ملی می‌شود و در یازده‌سالگیِ او کودتای 28 مرداد به وقوع می‌پیوندد و در 37‌ سالگیش انقلاب اسلامی اتفاق می‌افتد. از این حیث وی از جمله اهالی علم و اندیشه‌ای است که در مرکز این حوادث متولد شده و هنوز در قید حیات است.

ساختار روشنفکری ایرانی طی این دوران، تغییرات ماهویِ بزرگی را تجربه می‌کرد: حزب سوسیالیست ایران از میان رفته بود، سلطان‌زاده و تقی ارانی (تئوریسین‌های کمونیست ایرانی) در سال‌های 1317 و 1318 کشته می‌شوند. اما احیای سوسیالیسم ایرانی با تأسیس حزب توده در 1941 با تعدیلاتی در افکار آنها همراه است، به نحوی که دیگر در جستجوی نسخۀ روسیِ کمونیسم نبودند، بلکه سعی می‌کردند ریشه‌های تاریخی-اجتماعی و مذهبی-اسلامی خود را نیز در اندیشه‌های سیاسیِ خود وارد سازند.

بنابراین دکتر کاتوزیان نیز در چنین اوضاعی زاده شد و به سادگی، می‌توان این رویکرد را در مسیر اندیشۀ او نیز مشاهده نمود.

دستاورد علمی ایشان، اگرچه بسیار ساده و کم‌مقدار بود، اما از این حیث ارزشمند است که در چالش میان دو نظام اندیشۀ جهانیِ خارجی (سوسیالیسم از ناحیۀ شوروی و مدرنیسم از ناحیۀ غرب) سعی می‌کند جانب دیگری را بگیرد که بیشتر درونزادِ ایران است. از نگاه وی، به درستی، نظریاتِ علمی گرچه می‌توانند عمومی (General) باشند (زیرا تعمیم، یک قاعدۀ روش‌شناختیِ صحیحِ علمی است)، اما نمی‌توانند جهانی یا کیهانی (Universal) باشند، یعنی چون اروپایان چنینند، آنگاه هر انسانی در جهان اینچنین خواهد بود.

اما این بصیرتِ روش‌شناختیِ ساده، هنوز از سوی بسیاری از اندیشمندان و دانشمندان ایرانی به درستی فهم نشده است. تقریباً تمامی نظریات علوم انسانی در اروپا و آمریکا نوشته شده‌اند، و بسیاری از آنها یا به صورت ضمنی و یا آشکار مشروط به فرهنگ و تاریخ آن کشورها هستند، بنابراین به سادگی نمی‌توان در ایران مورد استفاده قرار داد، مگر آنکه مورد آزمون قرار گرفته و تأیید شوند.

 

این مطالعه که در واقع، مغز دستاوردهای علمی دکتر کاتوزیان است- یک مقایسۀ تطبیقی میان تاریخ ایران و اروپاست، و در واقع استدلالی است علیه شبه‌مدرنیسمی که در فاصلۀ دو انقلاب ایران در قرن بیستم به راه افتاد که تقلید دلبخواه و بی‌ترتیب از اروپا بود، و مجموعه‌ای از نهادها و سازمان‌ها و کالاها و خدمات جدیدی را به وجود آورد، در حالی که رابطۀ میان دولت و جامعه اساساً همان بود که در تاریخ ایران می‌توان دید. البته از سوی دیگر، در مقابل نسخۀ طبقاتی سوسیالیسم نیز قرار می‌گیرد و از یک جامعۀ بدون طبقه سخن می‌گوید.


  • محمد علی براتی

حسین راغفر1 و مرجان فدوی اردکانی2، زمستان 1393، چهارچوبی تحلیلی در نظریۀ توسعه: فرهنگ، قدرت و نابرابری، فصلنامۀ اقتصاد تطبیقی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

1- هیأت علمی گروه اقتصاد دانشگاه الزهرا، raghhg@yahoo.com

2- دانشجوی کارشناسی ارشد اقتصاد توسعه دانشگاه الزهرا، marjann.fadavi@gmail.com

امتیاز: سادگی: 0/ رعایت منطق صوری: 0/ دقت علمی: 0.5/ نوآوری های علمی: 0/ امکان توسعه: 0/ موضوعیت ملی: 0.5/ قابلیت کاربرد: 0

 

مسلماً توسعه یک مفهوم چندبُعدی و میان‌رشته‌ای است و از قضا عنوان این مقاله و کسوت نویسندگان (اقتصاددانی) چنین می‌نمود که احتمالاً کوششی برای نزدیک کردن این ابعادِ چندگانه به هم صورت گرفته باشد. اما متأسفانه تلاشی جدی در این امر نتوانستم مشاهده کنم. مشخصاً فهم بخش‌هایی از این مقاله که حاصلِ ترجمه بود، بسیار دشوار و برای اینجانب کاملاً ناممکن بود، نظیر نظریۀ بوش در خصوص نابرابری و نظام سیاسی.

  • محمد علی براتی

نقد «آدرس غلط برای گرانی‌ها»، شاکری

دوشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۷، ۰۹:۲۱ ق.ظ

عباس شاکری، آدرس غلط برای گرانی‌ها، روزنامۀ شرق، 25/06/1397، صفحۀ 8

امتیاز: سادگی: 0.5/ رعایت منطق صوری: 0.5/ دقت علمی: 0/ نوآوری های علمی: 0.5/ امکان توسعه: 0.5/ موضوعیت ملی: 1/ قابلیت کاربرد: 0


نخست باید عرض کنم که این نقدِ نقدِ مکتب نیاوران و مشخصاً آقای مسعود نیلی، برخلاف قاعدۀ منطقی «نفی نفی تأیید است»، به معنای تأیید آن مکتب و آن شخص نیست، که باید حساب آن را جداگانه برسم، و دیگر اینکه ورود اندیشمندِ خوش‌نامِ دانشگاهی، آقای شاکری، به منازعۀ سیاسی چپ و راست، علیرغم اعجابش، در آغاز بسیار جذاب هم می‌نمود، و آخرین نکته اینکه قرار گرفتن ایشان، حداقل در چارچوب این مقاله، در جناحِ به اصطلاح نهادگرایی علامه- که شاید بهتر است از نهادگرایی ایرانی و نیز نهادگرایی آمریکایی تفکیک شود-، حتی مسأله را جذاب‌تر می‌نماید. متأسفانه این مقاله بیش از آن که به نهادگرایی به طور عام و نهادگرایی علامه به طور خاص، نسبت داده می‌شود، به ادبیات توسعۀ اقتصادی مرحوم عظیمی نزدیک است و از این روی، اگر ما از آن بخواهیم به منزلۀ ستونی از یک مکتب فکری استفاده نماییم، لازم است شرحی یا حاشیه‌ای مفصل‌تر در اختیار داشته باشیم، که به نظرم چنین انتظاری از حد و اندازه‌های این مقالۀ معترضه بسیار فراتر است. گو اینکه حتی یک بار واژۀ "نهاد"، آنگونه که نهادگرایی مورد استفاده قرار می‌دهد، در آن به کار گرفته نشده است، چه رسد به اینکه بخواهد از چارچوب نظری نهادگرایی استفاده نماید (اگرچه شاید بتوان برخی جملات را اشاره به "نهاد" گرفت اما این اشارات بسیار فرامتنی و احتمالاً قائم به فرد خواهد بود). لذا من در این نقد، نه کوشیده‌ام و نه ادعایی دارم که بر مکتب نهادگرایی علامه یا ایرانی بتازم، بلکه سعی کرده‌ام که تعریضی مختصر و تا حد امکان ملایم بر نوشته‌ای جدی- اگرچه سوگیرانه- از یک اندیشمند جدی بنویسم.

  • محمد علی براتی

نقد "نقد کوپن سوخت"، یوسفی و ناظران

پنجشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۷، ۰۵:۵۲ ب.ظ

نوشتۀ کوثر یوسفی و پویا ناظران، دنیای اقتصاد، شمارۀ 4446، 1397/07/21

امتیاز: سادگی: 0/ رعایت منطق صوری: 0.5/ دقت علمی: 0/ نوآوری های علمی: 0/ امکان توسعه: 0/ موضوعیت ملی: 1/ قابلیت کاربرد: 0

مقدمه

همانگونه که نویسندگان در آغاز مقاله‌شان اعتراف کرده‌اند که نقد آنها بر "کوپن سوخت" به معنای تأیید "کارت سوخت" نیست و نیز آگاهند که "کوپن سوخت" عادلانه‌تر از "کارت سوخت" است، ما نیز به خواننده خاطر نشان می‌کنیم که نقد ما بر متن "نقد کوپن سوخت" نه به معنای تأیید "کوپن سوخت" بوده و نه به معنای رد آن است.

  • محمد علی براتی